تعریف از عشق

عشق یعنی انتظار و انتظار...
عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن
عشق یعنی او
یعنی اینکه تو یه جمع باشی
شلوغ شلوغ
ولی تو تنها باشی...

یعنی اینکه وقتایی که باهاش حرف میزنی سوالای کوتاه بپرسی که جوابشم طولانی باشه 
که صداشو بیشتر بشنوی
فقط صدای اون باشه
دیگه تموم دنیا ساکت ساکت میشه

یعنی اینکه وقتی میخونه واست
با اینکه صداش خیلی خوب نباشه
ولی بعد خوندنش دیگه از هیچ اهنگی خوشت نیاد

عشق یعنی وقتی دلت داره از دوریش از سینه بیرون میپره بهش زنگ بزنی
یکی اون ور خط بگه این شماره خاموش است
ولی تو شروع کنی باهاش حرف زدن
درد دل کنی واسش
حرفاتو واسش بگی
از دلتنگیات واسه خودش بگی
بعد وقتی که اون هیچ جوابی نداد
وقتی صداش فقط تو رویات بوده
اشکات بیشتر سرازیر شه و بالشت خیس از اشکات شه

یعنی اینکه روزی 5 بار و هر بار هزاران هزار بار خدا را به خاطر افرینش اون شکر کنی

یعنی اینکه وقتی اونو دیدی
دیگه بعد اون هیچ چیزی به چشمت زیبا نیاد
دیگه هیچیو غیر اون نبینی

یعنی اینکه هر شب رو به امید برگشن اون روز کنی
ولی فرداش بیدار شی و ببینی بازم تنهایی
بازم شبش به خودت امید اومدنشو بدی
ولی اون هیچ وقت هیچ وقت نیاد
دیگه نیاد و تو رو با دلتنگیاش تنها بزاره
ولی تو بازم منتظرش بمونی

پس عشق یعنی انتظار و انتظار......

دنیا 2روزه
زندگی زیباست اگرانسان عاشقش باشد..
عشق یعنی وابسته به معشوق بودن..
عشق یکجوراحساسه دوست داشتنست..
قدردوستانتان رابدانیدوبه آنها عشق بورزید..
عشق کلمه ی مقدسیست..
هرجایی نبایدآن رانوشت...
عاشق عشق باشید تامعشوقتان تنهایتان نگذارد..

عشق یعنی دوست داشتن قلبی تا همیشه 

به نظر من عشق یعنی اینکه نذاری آسیبی از دیگری به معشوقت برسه

عشق یعنی اینکه تو طرفتو دوست داشته باشی حتی اگه اونو هیچ وقت برای خودت نداشته باشی

تقدیم به دوست گلم(و-ش)