وبلاگ بهرام جلالی .::علمی آموزشی و سرگرمی ::.

علمی آموزشی نمونه سئوالات امتحانی

وبلاگ بهرام جلالی .::علمی آموزشی و سرگرمی ::.

علمی آموزشی نمونه سئوالات امتحانی

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

چندی پیش پدرم داستان جالبی در مورد تلقین کردن تعریف می کردند : روزی زنبور و مار با هم بحثشان شد مار گفت:انسان ها از ترس ظاهر خوفناک من می میرند نه به خاطر نیش زدنم. اما زنبور قبول نکرد. مار برای اثبات حرفش با زنبور قراری گذاشت: آنها رفتند و رفتند تا رسیدند به چوپانی که در کنار درختی خوابیده بود ِ مار رو به زنبور کرد و گفت من او را می گزم و مخفی می شوم و تو در بالای سرش سر و صدا ایجاد کن و خود نمایی کن. مار نیش زد و زنبور شروع به پرواز کردن در بالای سر چوپان کرد. چوپان فورا از خواب پرید و گفت"ای زنبور لعنتی"و شروع به مکیدن جای نیش و تخلیه زهر کرد مقداری دارو بر روی زخمش قرار داد و بعد چندی بهبودی یافت  اینبار که باز چوپان در همان حالت بود مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند اینبار زنبور نیش می زد و مار خودنمایی می کرد اینچونین شد چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید از ترس پا به فرار گذاشت و به خاطر وحشت از مار دیگر زهر را تخلیه نکرد وضمادی هم استفاده نکرد چند روز بعد چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد... برخی بیماری ها و کارها نیز همینگونه هستند..فقط به خاطر ترس از آنها افراد نابود می شوند...بیماری سرطان از جمله بیماری هاییست که دلیل عمده مرگ ومیر بیمارانش باخت و تضعیف روحیه آنهاست... ‌
  • بهرام جلالی کردآباد